حسن
نویسه گردانی:
ḤSN
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن قاسم بن محمدبن علی . از پادشاهان یمن است که ترکان را از آنجا براند و با دوبرادر خود محمد و اسماعیل حکومت یمن میکرد و شهر رضوان او بساخت و پانزده سال حکم راند و در 1048 هَ . ق . درگذشت . (زرکلی چ 1 ص 237) (از خلاصةالاثر ج 2 ص 39).
واژه های همانند
۱,۷۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۲ ثانیه
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمود عدنی . شاعر است . احوال و شعر او در دررالکامنة (ج 2 ص 45) آمده است .
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمود مقدسی . رجوع به حسن لدی شود.
حسن . [ ح َ س َ] (اِخ ) ابن مرتضی بن احمد. رجوع به حسن یزدی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن مرتضی کاظمی . رجوع به حسن اسدی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن مسعود مغربی ابوالوفاء. رجوع به حسن یوسی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن مسلم مسلمی مصری . از مجاهدان ضد فرنگ در مغرب بود و برای او و پدرش کرامات نقل کنند و در 764 هَ . ق . درگذشت . (د...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن مصطفی بغدادی . رجوع به نقشبندی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن مطهربن محمد یمنی . رجوع به حسن جرموزی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن مظفر نیشابوری . رجوع به حسن نیشابوری شود.
حسن . [ ح َس َ ] (اِخ ) ابن معروف . رجوع به حسن کورک زاده شود.