حسن
نویسه گردانی:
ḤSN
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن قاسم داعی علوی . حاکم ری بود و به کمک ماکان بن کاکی بر قزوین و اطراف آن مسلط شد و بطرف طبرستان رفت و با اسفاربن شیرویه جنگید و مغلوب شد و در 316 هَ .ق . کشته گردید و اسفار بر ری مسلط شد. (تاریخ کامل ابن اثیر وقایع سال 316 هَ . ق .) (زرکلی چ 1 ص 236).
واژه های همانند
۱,۷۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۴ ثانیه
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن انوشیروان رازی حنفی . متولد در آق سرا در 631 هَ . ق . وی 20 سال قاضی ملطیه بود و به دمشق آمد، و در جنگ غ...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبداﷲ مقدسی . برادر عبداﷲبن احمد بود واز سلیمان بن حمزه حدیث کرد. (دررالکامنة ج 2 ص 11).
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن زعفرانی . رجوع به حسن داماد شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن زفر اربلی حکیم . محدث بود اما دین سالم نداشت و متفلسف و صوفی بود و در 726 هَ . ق . درگذشت . داستانی از ا...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن زیدبن عیسی . رجوع به حسن استخری شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن صالح همدانی . رجوع به حسن سبیعی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) (محمد...) ابن احمدبن عبدالحسین ، پسر صاحب الجواهر. وی در نجف به سال 1235 هَ . ق . درگذشت . او راست : ارجوزه در کلام و...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبدالغفار. رجوع به حسن فارسی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبداﷲ. مکنی به ابوعلی حنبلی معروف به ابن البناء (396 - 471 هَ . ق .). او راست : «الخصال و الاقسام » و پنج...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبداﷲ بغدادی نحوی محدث . دارقطنی از وی روایت دارد و در 360 هَ .ق . درگذشته است . او راست : «غیث التصریف » و...