حسن
نویسه گردانی:
ḤSN
حسن . [ ح َس َ ] (اِخ ) ابن قتادةبن ادریس علوی حسنی ، حاکم مکه .در 618 هَ . ق . بجای پدر نشست و برادر خویش در جنگ بکشت ، پس ملک مسعود فرمانروای مصر او را شکست داد پس حسن به بغداد گریخت و در آنجا به سال 622 هَ . ق . درگذشت . (زرکلی چ 1 237) (از دائرة المعارف بستانی ).
واژه های همانند
۱,۷۲۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۷۱ ثانیه
حسن آقائی . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت در 120 هزارگزی جنوب باختر ساردوئیه و 5 هزارگزی جنوب راه مالرو ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
قنات حسن . [ ق َ ح َ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان گوهرکوه بخش خاش شهرستان زاهدان ، واقع در 65هزارگزی باختر خاش کنار راه فرعی خاش ...
حسن عبّاسی (۱۳۴۵ در ازنا) تحلیلگر علوم استراتژیک[نیازمند منبع] اهل ایران و رئیس مرکز بررسیهای دکترینال (اندیشکده یقین) است[نیازمند منبع].
محتویات ...
حسن انوری حسن انوری سطح تحصیلات دکتری زبان و ادبیات فارسی سال و محل تولد 1312 تکاب زندگی نامه زادهٔ ۱۰ اسفند ۱۳۱۲ در تکاب، استاد بازنشستهٔ زبان و ادبی...
رأس حسن . [ رَءْ س ِ ح َ س َ ] (اِخ ) نواحی غربی شبه جزیره ٔ عمان .
قلعه حسن . [ ق َ ع َ ح َ س َ ] (اِخ ) از نقاطی است در جنگل زیارت استرآباد که خرابه هائی در آن دیده میشود. رجوع به مازندران و استرآباد رابی...