حسن
نویسه گردانی:
ḤSN
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن قحطبه ٔ طائی . از سرداران معروف آغاز حکومت عباسی بود. در 97 هَ . ق . متولد و در 136 هَ . ق . از طرف منصور به حکومت ارمنستان منصوب شد و در 140 هَ . ق . او را با 70 هزار سوار به ملطیه فرستاد و جنگ تابستانی سال 162 هَ. ق . را او اداره کرد و به داخل روم رفت و رومیان لقب «تنین » به وی دادند. او در بغداد در 181 هَ . ق . درگذشت . (زرکلی چ 1 ص 238). و رجوع به حسن حلبی شود.
واژه های همانند
۱,۷۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۹ ثانیه
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمد قاضی زاده باطومی . رجوع به حسن توفیقی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمد قاینی . رجوع به حسن قاینی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمد قرطبی صفدی .پدرش خطیب صفد بود و پسر، نائب پدر میشد. شافعی اشعری و شاعر و خوش نویس بود و در رمضان 723 هَ . ق...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدکاظم اصفهانی . رجوع به حسن ورنوسفادرانی شود.
حسن . [ ح َس َ ] (اِخ ) ابن محمد مصری . رجوع به حسن عطار شود.
حسن . [ ح َ س َ] (اِخ ) ابن محمد میکال . رجوع به حسنک میکال شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمد نظامی . رجوع به نظامی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمد نهاوندی . رجوع به حسن نهاوندی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمد واعظ شیعی . رجوع به حسن دیلمی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدولی . رجوع به حسن ارومی شود.