اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حسن

نویسه گردانی: ḤSN
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محبوب الزراد (السراد) کوفی . امامی شیعی مکنی به ابوعلی درگذشته ٔ 224 هَ . ق . او راست : «احادیث الجن و الانس »، «اخص الاعمال »، «تعبیر الرؤیا»، «تفسیر القرآن »، «جداول الحکمة»، «طبقات الرجال »، «علل الاحادیث »، «فضائل الاعمال »، «فضائل القرآن »، «الاحتجاج »، «الارضین »، «الازاهیر»، «الاسباب »، «الاشکال »، «والافانین »، «الانبیاء»، «الاوامر»، «البزائر»، «البلدان »، «التاریخ »، «التحذیر»، «التخویف »، «الترهیب »، «الجمل »، «الحدود»، «الحیرة و الصفوة»، «الحیوان و الاجناس »، «الدیات »، «الروایة»، «الریاضة»، «السماء»، «صوم الایام »، «الطلاق »، «الفتق »، «الفرائض »، «الفروق »، «القرائن »، «الکعبة»، «اللطائف »، «المآثر»، «ماخاطب اﷲ به خلقه »، «المحاسن »، «المحبوبات »، «المزاج »، «المشیخة»، «المصالح »، «معانی الحدیث و التحریف »،«المکروهات »، «النکاح » و «النوادر» در هزار برگ . (هدیة العارفین ج 1 ص 266) (ذریعه برای اسامی کتب او).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۷۲۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۱ ثانیه
حسن مهلبی . [ ح َ س َ ن ِ م ُ هََل ْ ل َ ] (اِخ ) ابن احمد مکنی به ابوالحسین . درگذشته ٔ 380 هَ . ق . او راست : «المسالک و الممالک » که برای مع...
حسن مهلبی . [ ح َ س َ ن ِ م ُ هََل ْ ل َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی حلبی مهلبی . او راست : «الانوار البدریة» و در آن شبهات یوسف بن مخزوم قدری و...
حسن مهلبی . [ ح َ س َ ن ِ م ُ هََل ْ ل َ ] (اِخ ) ابن محمدبن هارون بن ابراهیم بن عبداﷲ مهلبی مکنی به ابومحمد از فرزندان مهلب بن ابوصغره است...
حسن نظامی . [ ح َ س َ ن ِ ن ِ ] (اِخ ) ابن محمد. صاحب تاج المآثر در تاریخ . رجوع به نظامی و تاج الدین در همین لغت نامه شود.
حسن واسطی . [ ح َ س َ ن ِ س ِ ] (اِخ ) ابن قاسم بن علی بن محمدبن بادی مکنی به ابوالجوائز. کاتب نحوی (382-460 هَ . ق .). او راست : شرح کتاب ...
حسن واسطی . [ ح َ س َ ن ِ س ِ ] (اِخ ) رجوع به حسن بزاز شود.
حسن وجیهی . [ ح َ س َ ن ِ وَ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ رومی متخلص به وجیهی کاتب . درگذشته ٔ 1071 هَ . ق . او راست : «التاریخ العثمانی » و دیوان شعر. (...
حسن نوران . [ ح َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش اشنویه شهرستان ارومیه 12500گزی اشنویه 3500گزی شوسه ٔ اشنویه به نقده . دره ، سر...
حسن نفیسی . [ ح َ س َ ن ِ ن َ ] (اِخ ) ابن شاوربن طرخان بن حسن نقیب کنانی ، شاعر مصری . او راست : دیوان مقاطیع. (زرکلی چ 1 ص 127 از فوات الوف...
قره حسن لو. [ ق َ رَ ح َ س َ ] (اِخ ) دهی جزء بخش نمین شهرستان اردبیل در 8 هزارگزی شوسه ٔ اردبیل به آستارا. موقع جغرافیایی آن جلگه ٔ معتدل ا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.