اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حسن شناس

نویسه گردانی: ḤSN ŠNAS
حسن شناس . [ ح ُ ش ِ ] (نف مرکب ) زیباشناس . اهل ذوق :
از بتان آن طلب ار حسن شناسی ای دل
کاین کسی گفت که در علم نظر بینا بود.

حافظ.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.