حشرة
نویسه گردانی:
ḤŠR
حشرة. [ ح َ ش َ رَ ](ع اِ) هر جنبنده ٔ خرد از پرنده و رونده و خزنده . جنبنده ٔ خرد. خرده جانور. جانور خزنده و گزنده یا جانور ریزه ٔ زمینی . (منتهی الارب ). خستر. خرفسر. هامه . ج ،حشر، حشرات . || پوستی که ملاصق دانه بوده . || تمام شکار یا بهره ٔ نفیس آن یا آنقدر از شکاری که خورده شود. || ریم مشک شیر.
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
حشره شناسی .[ ح َ ش َ رَ / رِ ش ِ ] (حامص مرکب ) دانش حشره شناس .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.