حصار
نویسه گردانی:
ḤṢAR
حصار. [ ح ِ ] (اِخ ) دهی است جزو دهستان چای پاره ٔ بخش حومه ٔ شهرستان زنجان . واقع در یازده هزارگزی شمال باختری زنجان و 27هزارگزی راه تبریز به زنجان . ناحیه ای است واقعدر دامنه . سردسیر. دارای 1200 تن سکنه میباشد. ترک زبانند. از قزل اوزن مشروب میشود. محصولات آنجا غلات ، برنج ، انگور. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. از صنایعدستی گلیم بافی . راه مالرو است و از طریق مهرآباد میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
واژه های همانند
۱۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
حصار آستان قدس . [ ح ِ رِ ن ِ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد. واقع در شش هزارگزی جنوب باختری اسفراین و ...
حصار آقا شمسعلی .[ ح ِ / ح َ ش َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان . واقع در سه هزارگزی جنوب خاوری همدان ....
حصار شاهوردیخان . [ ح ِهَْ وِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد. واقع در هفده هزارگزی شوسه ٔ عمومی بجنورد به اسفراین...
کامرانیه و حصار بوعلی . [ نی ی ِ وَ ح ِ ع َ ] (اِخ ) دهی است جزء بخش شمیران شهرستان تهران . واقع در سه هزارگزی خاور تجریش کنار راه شوسه ٔ تجر...
هصار. [ هََ ص ْ صا] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
شهرکی است به برا کوه نهاده؛ کم مردم و با کشت و برز بسیار و نعمت. (حدودالعالم ص 135)
حسار. [ ح َ ] (ع اِ) نباتیست . (مهذب الاسماء). نباتیست که به گزر ماند. || سپندان .