حصار
نویسه گردانی:
ḤṢAR
حصار. [ ح ِ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان حاجیلو بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان واقع درشانزده هزارگزی باختر قصبه ٔ کبودرآهنگ ، هشت هزارگزی سردارآباد. ناحیه ای است واقع در تپه . سردسیر. دارای 285 تن سکنه میباشد. ترکی زبانند. از قنات مشروب میشود. محصولات آنجا غلات ، لبنیات ، انگور، حبوبات . اهالی به کشاورزی و گله داری گذران می کنند. از صنایع دستی زنان قالی بافی . راه مالرو است . از سردارآباد تابستان اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
واژه های همانند
۱۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
حصار. [ ح ِ ] (ع مص ) محاصره کردن کسی را در جنگ . (کشاف اصطلاحات الفنون ). محصور کردن کسی یا سپاهی را. محاصره . حصاری کردن کسی را به جنگ ...
حصار. [ ح ِ ] (ع اِ) انباخون . (فرهنگ اسدی ). حصن . دژ. باره . باره ٔ دژ. دز. قلعة. قلعت . معقل . سور. (دهار). بارو : چو شمع از در دژ بیفروخت گفت ک...
حصار. [ ح ِ ] (اِخ ) نام شهری است حسن خیز : ز تیغ تنگ چشمان حصاری قدرخان را بر آن در تنگباری .(خسرو شیرین نظامی ).
حصار. [ ح ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش کرج شهرستان تهران . یک هزارگزی خاور کرج ، یک هزارگزی شمال پل کرج . ناحیه ای است واقع در...
حصار. [ ح ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان افشاریه ٔ بخش آوج شهرستان قزوین . واقع در چهل هزارگزی شمال خاور آوج و یک هزارگزی راه شوسه ٔ همدان . ...
حصار. [ ح ِ ] (اِخ ) محلی کنار جاده ٔ تهران وقزوین در 129500گزی تهران میان کونده و شریف آباد.
حصار. [ ح ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش خرقان شهرستان ساوه واقع در پانزده هزارگزی شمال رازقان و 9هزارگزی راه عمومی . کوهستانی و...
حصار. [ ح ِ ](اِخ ) دهی است جزء دهستان شرابالای بخش وفس شهرستان اراک . واقع در 44هزارگزی جنوب باختری کمیجان کنار راه عمومی است . ناحیه ای...
حصار. [ ح ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان طارم پائین بخش سردان شهرستان زنجان . واقع در 24هزارگزی جنوب باختر سیروان و 12هزارگزی راه مالرو عم...
حصار. [ ح ِ ] (اِخ ) دهی است جزو دهستان چای پاره ٔ بخش حومه ٔ شهرستان زنجان . واقع در یازده هزارگزی شمال باختری زنجان و 27هزارگزی راه تبریز...