اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حصار کردن

نویسه گردانی: ḤṢAR KRDN
حصار کردن . [ ح ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) محاصرت کردن . به حصار درآوردن دژ یا جائی را :
بی در و روزن بسی حصارستان
بی در و روزن کس حصار کند.

ناصرخسرو.


یک نیمه ٔ آن محکم است [ از ابرج ] ویک نیمه محکم نیست چنانک حصار توان کردن و بستدن . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 157).
|| به حصار درآمدن برای استحفاظ. حصار گرفتن :
ز آمدن مرگ شماری بکن
میرسدت دست حصاری بکن .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.