حصب
نویسه گردانی:
ḤṢB
حصب . [ ح َ ] (ع مص ) سنگ ریزه انداختن بر. سنگ انداختن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || رفتن بر روی زمین . رفتن در زمین . || اعراض کردن از... روی گردانیدن از... || حصب مکان ؛ سنگ ریزه گستردن برجای . || فروزینه و هیزم افکندن در آتش .
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
کلمه ترکیبی از زبان عربی به معنی که در جواب یا پاسخ به اوامر و دستوراتی که از اشخاص ما فوق می رسد به حالت ادبی گفته یا نوشته می شود
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
حسب واقعه . [ ح َ ب ِ ق ِ ع َ / ع ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جریان و گزارش واقعه و حادثه : یکی ازمتعلقان منش برحسب واقعه مطلع گردانید. (...
علی حسب مراتبهم . [ ع َ لا ح َ س َ ب ِ م َ ت ِ ب ِ هَِ ] (ع ق مرکب ) بنابر درجه و رتبه و شأن ایشان . موافق شأن ایشان . (از ناظم الاطباء). ...