حصن
نویسه گردانی:
ḤṢN
حصن . [ ح ِ] (اِخ ) نام یکی از دهستان های هشتگانه ٔ بخش زرند شهرستان کرمان . حدود آن از شمال به دهستان حومه ٔ زرند و سیریز، از خاور به دهستان سبلوئیه ، از جنوب به بخش رفسنجان و از باختر به دهستان نوق رفسنجان . این دهستان در دامنه واقع شده و هوای آن معتدل و آب آن از قنوات است . از 21 آبادی تشکیل شده و در حدود 1500 تن سکنه دارد. راهش مالرو است . مرکز دهستان ، قریه ٔ حصن است . محصولش غلات ، حبوبات ، پنبه و پسته و صادرات آن پسته است . اهالی به کشاورزی گذران میکنند. صنایع دستی آن قالی بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
واژه های همانند
۱,۷۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۰ ثانیه
حسن . [ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عماربن متوج بن حریز (644 - 725 هَ . ق .). قاضی زبدانی و کرک نوح بود. و فرزندش مفتی جمال الدین معروف است...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عمروک قرشی . رجوع به حسن بکری شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن فضل بن یعقوب بن سعید. از امام هشتم شیعه ، رضا (ع ) روایت دارد. او راست : کتاب الحدیث . (ذریعه ج 6 ص 323).
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن قلاوون صالحی ملک ناصربن ناصر (735 - 762 هَ . ق .). نامش قماری بود و چون به تخت نشست خود را حسن نامید....
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن حسن صفوری . رجوع به حسن بورینی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن (658 - 733 هَ . ق .). در کرک متولد و در مصر علم آموخت . در کتب فارابی و ابن سینا متخصص بود و در دیوان...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن عبدالرحمان سخاوی قرشی در 666 هَ . ق . متولد شد. شاگرد زین الدین ابن الرعاد و قاضی سخا بود. (دررالکام...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن ابی بکر. به بغداد و دمشق رفته و در 741 هَ . ق . به حج رفت . (دررالکامنة ج 2 ص 41).
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن علی بغدادی . غوری الاصل و متولد بغداد بود و متولی حسبه و سپس قاضی حنفیان شد. و پس از 738 مدتی ق...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن فتیان دمشقی . دیوان انشاء طرابلس داشت . و سپس کاتب سر در آنجا گردید و در 720 هَ . ق . درگذشت . (درر...