حطام
نویسه گردانی:
ḤṬAM
حطام . [ ح َطْ طا ] (ع اِ) شیر. اسد. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
حطام . [ ح ُ ] (ع اِ)ریزه و شکسته ٔ هر چیزی خشک . (منتهی الارب ). گیاه خشک . ریزه ٔ کاه خرد شکسته شده . و ریزه ٔ گیاه و جز آن و ریزه ٔ هر چیز...
حتام . [ح َ ت ْ تا ] (ع حرف جر + اسم ) تا کی ، تا چند؟ (منتهی الارب در ذیل لغت ح ت ت ). الف «ما» مثل هر جا که حرف جر بر آن آید حذف شده ا...