اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حق

نویسه گردانی: ḤQ
حق . [ ح ِق ق ] (ع اِمص ) حقه . پانهادگی شتربچه در سال چهارم . در سال چهارم درآمدن اشتر بچه . || (اِ) اشتر بچه ٔ سه ساله در سال چهارم درآمده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (صبح الاعشی ج 2 ص 34). شتر نر سه ساله . || ناقه ای که دندانهایش افتاده باشد از پیری . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || چون ناقه ٔ گشن یافته از یک سال تجاوز کند و نزاید گویند جازت الحِق ّ و گویند : اتت الناقة علی حِقّها؛ اَی الوقت الذی ضربت فیه عام اول . ج ، حِقَق ، حِقاق ، حُقُق . جج ، حقایق . (منتهی الارب ). || گاو دوساله .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
بجوار حق پیوستن . [ ب ِ ج َ رِ ح َق ق / ح َ پ َ / پ ِ وَ ت َ ] (مصدر مرکب کنایه ای ) یا به جوار رحمت حق پیوستن . کنایه از مردن است . (آنندراج )...
فرمان حق رسیدن . [ ف َ ن ِ ح َ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) رسیدن اجل کسی . فرمان یافتن : سلطان را فرمان حق رسید و گویند دارو دادندش . (مجمل ال...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
هق . [ هََ ق ق ] (ع مص ) مانده کردن کسی را در جماع . (منتهی الارب ). || گریختن . (اقرب الموارد).
هق . [ هَِ ] (اِخ ) دهی است از بخش اشنویه ٔ شهرستان ارومیه که 453 تن سکنه دارد. آب آن از قادرچای و محصول عمده اش غله ، حبوب و توتون و ک...
هق هق . [ هَِ هَِ ] (اِ صوت ) حکایت صوت کسی که گریه بسیار کرده باشد و صدایی شبیه سکسکه از او برآید. (از یادداشتهای مؤلف ). شنوشه . اشنوشه ....
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ صفحه ۱۳ از ۱۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.