اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حق

نویسه گردانی: ḤQ
حق . [ ح َق ق ] (اِ) (مرغ ...) شب آهنگ .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
حق التعلیم . [ ح َق ْ قُت ْ ت َ ] (ع اِ مرکب ) پاداش که بمعلم علمی یا فنی دهند آموختن آنرا.
حق التولیة. [ ح َق ْ قُت ْ ت َ ی َ] (ع اِ مرکب ) مالی که بمتولی وقفی یا مزار امام یاامام زاده ای دهند برای تولیت امور آن وقف یا مزار.
حق الوصایة. [ ح َق ْ قُل ْ وَ ی َ ] (ع اِ مرکب ) پاداشی که وصی را مقرر است .
حق الوکالة. [ ح َق ْ قُل ْ وَ ل َ ] (ع اِ مرکب ) اجرت و مزد که در مقابل کار وکیل ، موکل او بدو دهد و مبلغ آن تابع قرارداد موکل و وکیل است و د...
حق الطبابة. [ ح َق ْ قُطْ طَ ب َ ] (ع اِ مرکب ) حق العلاج . حق القدم طبیب ۞ .
حق الکفالة. [ ح َق ْ قُل ْ ک َ ل َ ] (ع اِ مرکب ) پاداش که به ازای کفالت کاری یا مقامی دهند.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
حق ناشناختن . [ ح َ ش ِ ت َ ] (مص مرکب ) کفران . مکافرة. (منتهی الارب ).
حق دوست کشیدن .[ ح َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به حق دوست شود.
بجوار حق پیوستن . [ ب ِ ج َ رِ ح َق ق / ح َ پ َ / پ ِ وَ ت َ ] (مصدر مرکب کنایه ای ) یا به جوار رحمت حق پیوستن . کنایه از مردن است . (آنندراج )...
« قبلی ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۱۳ ۱۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.