حق شناسی
نویسه گردانی:
ḤQ ŠNASY
حق شناسی . [ ح َ ش ِ ] (حامص مرکب ) پاسداری حق . صفت حق شناس : پادشاه از حق شناسی در حق این خاندان قدیم تربیت فرماید. (تاریخ بیهقی ). ملک را سیرت حق شناسی او پسند آمد و خلعت و نعمت بخشید. (گلستان ).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.