حقه باز. [ ح ُق ْ ق َ
/ ق ِ ] (نف مرکب ) تردست و مشعبدی که چیزها زیر حقه ها نهد و چون برگیرد نهاده ها برجای نبود و ناپدید شده باشد یا چیزی در حقه نهد و چیز دیگر بیرون کند. || توسعاً، مشعبد. شعبده باز. تردست . نیرنگ ساز. نیرنجی . فسوسی . فسوس گر. لوطی . جنقولک باز. پهلوان کچل . چشم بند. || مجازاً، فریبنده . مکار. حیله گر. قلاش . چاخان . چاپچی . سه خال باز. جام باز. بامبول . بامبول باز. محیل
: صوفی نهاد دام و در حقه باز کرد
پیوند مکر با فلک حقه باز کرد.
حافظ.