اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حقه بازی

نویسه گردانی: ḤQH BAZY
حقه بازی . [ ح ُق ْ ق َ / ق ِ ] (حامص مرکب ) عمل حقه باز. نیرنگ . نیرنج . آرنگ . شعبده .تردستی . جنقولک بازی . سوس گری . چشم بندی :
کند چشمشان از شبه حقه بازی
کند زلفشان بر سمن مشک سایی .

فرخی .


|| فریبندگی . فریب . حیله . مکر. جامبازی . جامغولک بازی . بامبول . بامبول بازی . و با فعل ِ کردن صرف شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.