اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حکیم

نویسه گردانی: ḤKYM
حکیم . [ ح َ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . (مهذب الاسماء) : حکیم حکیمان خداست ؛ یعنی شفای بیماران او تعالی بخشد.
هیچکسی نیست ز زیبا و زشت
کش نه حکیم از پی کاری سرشت .

(از جنگ زهرالریاض ).


چنین که کرد تواند مگر خدای بزرگ
که قادر است و حکیم است و عالم و جبار.

ناصرخسرو.


دست در دامن عفوت زنم و باک ندارم
که کریمی و حکیمی و عظیمی و قدیر.

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
مهمترین کتابی که در دورهی علوم اسلامی در فیزیک و مکانیک نوشته شده، کتاب میزان الحکمه است. این کتاب را حکیم ابوالفتح عبدالرحمن خازنی به عربی تالیف کرد...
حکیم نزاری قهستانی . [ ح َ ن ِ ی ِ ق ُ هََ / هَِ ] (اِخ ) اصلش از بیرجند قهستان بود و به نزار اسماعیلی ارادت داشت . او راست : کتاب دستورنامه . ...
واصل بن حکیم التمار. [ ص ِ ل ِ ن ِ ح َ مِت ْ ت َم ْ ما ] (اِخ ) رجوع به ابوشعیب واصل بن حکیم التمار شود.
تحفهٔ حکیم یا تحفةالمؤمنین، تألیف محمد مؤمن حسینی دیلمی تنکابنی طبیب ابن محمد زمان دیلمی تنکابنی طبیب شاه سلیمان صفوی، کتابی است مفصل در طب سنتی ایران...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.