حکیم
نویسه گردانی:
ḤKYM
حکیم . [ ح َ ] (اِخ ) ابن امیه . یکی از صحابیان و شاعران است . وی از ابتدای ظهور اسلام در مکه ایمان آورد و قوم خود را از کینه و عداوت نسبت بحضرت رسول (ص ) منع و ملامت میکرد.
واژه های همانند
۸۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
حکیم . [ ح َ ] (ع ص ، اِ)دانا. (غیاث ). فرزانه . (مفاتیح العلوم ) (فرهنگ اسدی ). فرزان . خردپژوه . داننده . خردمند. دانشمند. || درست کار. (مهذب ...
حکیم . [ ح َ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . (مهذب الاسماء) : حکیم حکیمان خداست ؛ یعنی شفای بیماران او تعالی بخشد.هیچکسی نیست ز زیبا...
حکیم . [ ح َ] (اِخ ) یکی از متأخران شعرای ایران است . از اهالی مشهد بوده و در سالهای 1100 هَ . ق . میزیسته . یک دیوان مشتمل بر اشعار فارسی ...
حکیم . [ ح َ ] (اِخ ) ابن احوص سغدی ، مکنی به ابی حفص .یکی از علمای موسیقی ایران . وی از مردم سغد بود و از آنجا ببغداد شد. و خوارزمی در مفات...
حکیم . [ ح َ ] (اِخ ) ابن جبله . از بین عبدالقیس [ متوفای 36 هَ . ق . ] یکی از صحابیان است او اگرچه پیغمبر اکرم (ص ) را زیارت و درک کرده و...
حکیم . [ ح َ ] (اِخ ) ابن حِزام ، مکنی به ابوخالد [ متوفای 50 هَ . ق . ] از صحابیان است و پدر او حزام نیزصحابی بود. وی بر جنازه ٔ عثمان نماز...
حکیم . [ ح َ ] (اِخ ) ابن حزن . یکی از صحابیان است . وی با پدرش در زمان فتح مکه اسلام آورد و هر دو در جنگ یمامه بشهادت رسیدند.
حکیم . [ ح َ ] (اِخ ) ابن دینار، مکنی به ابی طلحة. محدث است .
حکیم . [ ح َ ] (اِخ ) ابن سعد، مکنی به ابی یحیی . محدث است .
حکیم . [ ح َ ] (اِخ ) ابن طفیل طایی . از دلاوران دوره ٔ امویان است که در قتل امام حسین (ع ) شرکت داشت . و در زمان مختار ثقفی او را گرفتند و ...