اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حل

نویسه گردانی: ḤL
حل . [ ح ِل ل ] (ع ص ، اِ) آنچه بیرون حرم است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (غیاث ) (آنندراج ).
- اشهر حل ؛ مقابل ِ اشهر حرم . ماههای حلال . مقابل ِ ماههای حرام .
|| مرد بیرون آمده از احرام . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (غیاث ) (آنندراج ). آنکه از حرم بیرون آید. (مهذب الاسماء). || حلال . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ترجمان عادل ). نقیض حرام . (منتهی الارب ) (غیاث ). جواز. سوغ . روایی . (نصاب ). روا. بحل :
کس را بقصاص من مگیرید
کز من بحل است قاتل من .

سعدی .


|| نشانه . (منتهی الارب ) (غیاث ). هدف . || فرودآمده . (ترجمان عادل ). || گشایش سوگند بکفاره و استثناء. (منتهی الارب ) (غیاث ): گویند: یا حالف اذکر حلا. (منتهی الارب ). || وقت احلال یعنی وقت بیرون شدن از احرام . گویند: فعله فی حله و حرمه ؛ ای وقت احلاله و احرامه . (منتهی الارب ). || (مص ) بیرون آمدن از احرام . (غیاث ). || حلال شدن . (منتهی الارب ) (غیاث ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
حل و عقد. [ ح َل ْ ل ُ ع َ] (ترکیب عطفی ) گشودن و بستن . گشادن و بستن . (غیاث )(از آنندراج ). رتق و فتق . نقض و ابرام : عزم جزم تو بحل و عقد...
اهل حل و عقد. [ اَل ِ ح َل ْ ل ُ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) معتمد مردمان . کسانی که سررشته ٔ کاری را در دست دارند. کسانی که زمام کار بدس...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
هل (hol) : کژ، ناراست واژه در فرهنگهای فارسی به معنای (( آغوش و بغل )) ودر ترکیب (( هل دادن )) یعنی(( کسی یاچیزی را به جلو راندن )) آمده است ....
به ضم ه. کچل. سر هل: سر بی مو در گویش کازرونی(ع.ش)
هل . [ هََ ] (ع ق ) حرف استفهام . (منتهی الارب ). حرف استفهام و موضوع است برای طلب تصدیق ایجابی نه سلبی . (اقرب الموارد). || به معنی ج...
هل . [ هَِ ] (فعل امر) رجوع به هلیدن و هشتن شود.
هل . [ هَِ ] (اِ) هیل . هیل بویا. خیر بویا. قاقله ٔ صغار. قرامومق . کارداموم ۞ . (یادداشتهای مؤلف ). گیاهی است از تیره ٔ زنجبیلی ها و دانه هایش...
هل . [ هَُ ] (اِ) آغوش و بغل . (برهان قاطع) : ای عشق خندان همچو گل ای خوش نظر چون عقل کل خورشید را درکش به هل ای شهسوار هل اتی .مولوی .
هل . [ هَِ ل ل ] (ع اِ) نمودارهای ماه نو. (منتهی الارب ). استهلال ماه ، چنانکه گویند: اتیته فی هل الشهر. (اقرب الموارد). || (ص ) زن یک ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.