اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حلال زاده

نویسه گردانی: ḤLAL ZʼDH
حلال زاده . [ ح َ دَ ] (ص مرکب ) کسی که نطفه اش از راه مشروع منعقد شده باشد :
حلال زاده ٔ صورت چه سود زآنکه فعالش
در آزمایش معنی باصل باز بخواند.

خاقانی .


کای پاک دل حلال زاده
بردار که هستم اوفتاده .

نظامی .


صاحب هنری حلال زاده
هم خاسته و هم اوفتاده .

نظامی .


الحق امنای مال ایتام
همچون تو حلال زاده بایند.

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.