اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حلحل

نویسه گردانی: ḤLḤL
حلحل . [ ح ِ ح ِ ] (ع اِ) حلاحل . و آن نوعی از پیاز صحرائی است . (برهان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۹ ثانیه
حل حل . [ ح َ لِن ْ ح َ لِن ْ ] (ع اِ صوت ) کلمه ای است که بدان شتران را زجر کنند تا تیز روند و گاه بجای آن حَل ْ مسکنه گویند. (منتهی الارب...
هلهل . [هََ ل َ هَِ ] (ص ، اِ) مخفف هلاهل است و آن زهری باشدکه هیچ تریاقی با او مقاومت نتواند کرد. (برهان ).
هلهل . [ هََ هََ ] (ع ص ، اِ) جامه ٔ تنک بافته . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || موی تنک نرم . || جامه ٔ تنک نرم . || نوعی از زهر، مع...
هلهل . [ هَُ هَُ ] (ع اِ) برف . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.