اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حل شدن

نویسه گردانی: ḤL ŠDN
حل شدن . [ ح َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) آب شدن . || حل شدن مشکل ؛ مرتفع شدن آن :
باش تا حس های تو مبدل شود
تاببینی شان و مشکل حل شود.

مولوی .


ای لقای تو جواب هر سؤال
مشکل از تو حل شود بی قیل وقال .

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.