حلق آویز
نویسه گردانی:
ḤLQ ʼAWYZ
حلق آویز. [ ح َ ] (ن مف مرکب ) بحلق آویخته . بدارکشیده .
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
حلق آویز شدن . [ ح َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بحلق آویختن . آویختن از گلوگاه .
حلق آویز کردن . [ ح َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بحلق آویختن کسی را یا خود را تا خفه شود و بمیرد. آویختن از گلوگاه . در گلو طنابی کرده آویختن کشتن ...