حلقه زن . [ ح َ ق َ
/ ق ِ زَ ] (نف مرکب ) طالب فتح باب . گدا. کوبنده ٔ حلقه . آنکه حلقه بر در کوبد
: حلقه زن خانه بدوش توایم
چون در تو حلقه بگوش توایم .
نظامی .
پس مثال تو چو آن حلقه زنی است
کز درونش خواجه گوید خواجه نیست .
مولوی .
سرهاست درین سودا چون حلقه زنان بر در
تا بخت بلند این در بر روی که بگشاید.
سعدی .
|| معلم را نیز گویند.