حمام
نویسه گردانی:
ḤMAM
حمام . [ ح َم ْ ما ] (اِخ ) دهی از دهستان یعقوب وندپاپی بخش الوار گرم سیری شهرستان خرم آباد. تپه ماهور و گرم است . سکنه ٔ آن 100 تن .آب آن از چشمه ٔ حمام و رود زال . محصول آن غلات و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان فرش و جاجیم بافی است . راه مالرو دارد. ساکنین از طایفه ٔ پاپی می باشند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
واژه های همانند
۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
جام حمام . [ م ِ ح َم ْ ما ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) طاسی که بدان آب بر سر ریزند : چنان زآتش آن چهره گرم شد صحبت که ساغر از عرق باده جام...
حمام قلعه . [ ح َ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کبودگنبد بخش کلات شهرستان دره گز. سکنه ٔ آن 335 تن است . آب آن از رودخانه و محصول آن غلات...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
«حمام رنان». اصفهان، خیابان اشرفی اصفهانی (کهندژ)، خیابان مطهری، ابتدای خیابان ابوذر.|| کتیبههای تاریخدار بنا: بر سردر حمام، کتیبهای مربوط به تعمی...
سنگ حمام . [ س َ گ ِ ح َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سنگی است که در دیگ حمام بهم میرسد چون در ابتدا بسرطان که علتی است مهلک ضماد کنند نافع...
حمام پائین . [ ح َم ْ ما ] (اِخ ) دهی از دهستان یعقوب وند بخش الوار شهرستان خرم آباد. تپه ماهور و گرم سیری است . آب آن از چشمه ٔ حمام پائین و ...
حمام رفتن . [ ح َم ْ مارَ ت َ ] (مص مرکب ) رفتن به گرمابه . || درتداول عوام ، کنایه از مباشرت و آرمیدن مرد با زن .
حمام زنان . [ ح َم ْ مام ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مجازاً جای پرشور وغوغا. (از آنندراج ) (غیاث از مصطلحات ) : من و هنگامه ٔ بیهوده گفتاران...
قلعه حمام . [ ق َ ع َ ح َم ْ ما ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش جنت آباد شهرستان مشهد، در جنوب باختری صالح آباد واقع است . موقع دهستان کوهست...