اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حمة

نویسه گردانی: ḤM
حمة. [ح َم ْ م َ ] (ع اِ) یکی حم . رجوع به حم شود. || هر چشمه ای که آب گرم از آن جوش زند و بیماران که در آن غسل کنند شفا یابند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). آب گرم معدنی . ج ، حمات . (منتهی الارب ): مثل العالِم کالحمة یأتیها البعداء و یزهد فیه القرباء.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
حمة. [ ح ِم ْ م َ] (ع اِ) عرق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). خوی : طابت حمتک ؛ اَی عرقک و لایقال طاب حمامک . (منتهی الارب ). || مرگ . (من...
حمة. [ ح ُ م َ ] (ع اِ) زهر. (منتهی الارب ). سم . (اقرب الموارد). || زهر کژدم . (غیاث ) (آنندراج ) (دهار). || نیش زنبور و مار. ج ، حُماة، حمی ...
حمة. [ ح ُم م َ ] (ع اِ) از رنگهای اسبست و هو مابین الدهمة والکمنة و دون الهوة [ الحوة ] . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || نیش کژدم . (من...
حمة. [ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) نام مواضع بسیاری است در جزیرةالعرب و افریقا و اندلس و دیگر بلاد عرب که بمناسبت داشتن آبهای گرم معدنی چنین نامی...
حمة. [ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) (یعنی چشمه های آب داغ ) یکی از شهرهای حصار دار لفتالی میباشد. (یوشع 19 : 25). و دور نیست که همان حمام یا چشمه های...
همة. [ هََ م ْم َ / هَِ م ْ م َ ] (ع اِ) کاری که قصد کردن آن نمایند. || قصد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، هِمَم . (منتهی الارب ). || ...
همه . [ هَُ م ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش آخوره ٔ شهرستان فریدن . دارای 300 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله ، حبوب ، پشم...
همه . [ هََ م َ / م ِ ] (ضمیر مبهم ، ص ، ق ) برای احاطه ٔ افراد و شمول اجزا می آید و جمع کردن آن با یای وحدت غرابتی دارد، چنانکه سعدی گوید : ه...
به کسی که همه کشی راه می اندازد را گویند
همه جا. [ هََ م ِ ] (اِخ ) دهی است از توابع شهرستان کرج . دارای 293 تن سکنه ، آب آن از چشمه سار و محصول عمده اش غله ، لبنیات و عسل است . (ا...
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.