حمی
نویسه گردانی:
ḤMY
حمی . [ ح َم ْی ْ ] (ع مص ) حمایت . نگاه داشتن . || حمایت کردن . || نگاهبانی کردن گیاه و چریدن ندادن . حِمیة. حِمایة. حِموة. || یاری دادن . || پرهیز نمودن بیمار را از آنچه زیان دارد او را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و این بدو مفعول متعدی میشود. و مشهورتر اینکه مفعول دوم بضمیمه ٔ حرف است . (اقرب الموارد). || سخت گرم و سوزان شدن آفتاب . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
به گونه ی پنهانی اشک می ریزی
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.