اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حوا

نویسه گردانی: ḤWʼ
حوا. [ ح َوْ وا ](اِخ ) تلفظ فارسی حواء مادر آدمیان . زوجه ٔ آدم . اسمی است که آدم زوجه ٔ خود را بدان نامید و به معنی زندگی است و بدان واسطه حوا به ام البشر ملقب شد و چون حوا اطاعت امر حضرت اقدس الهی را ننمود، خداوند عالم غم و حزن او را دوچندان ساخت . گفتند که بزحمت اولادهاخواهی زایید و اشتیاق تو بشوهرت خواهد بود و او بر تو تسلط خواهد داشت . (قاموس کتاب مقدس ) :
بارت خبر آرد از آب حیوان
برگت خبر آرد ز روی حوا.

ناصرخسرو.


سعدی خویشتنم خوان که به معنی بتوام
گر بصورت نسب از آدم و حوا دارم .

سعدی .


حدیث عشق اگر گویی گناه است
گناه ، اول ز آدم بود و حوا.

سعدی .


رجوع به حواء شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
حواء. [ ح َ ] (ع اِ) حواءة. آواز. (منتهی الارب ).آواز و صدا. (ناظم الاطباء). صوت . (اقرب الموارد).
حواء. [ ح ِ ] (ع اِ) خانه های مردم بر یکجا از خرگاه و جز آن . ج ، احویة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
حواء. [ ح َوْ وا ] (ع ص ) سیاه . (منتهی الارب ). ج ، حُوّ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || گیاه مایل بسیاهی از بسیاری سبزی . (منتهی الارب...
حواء. [ ح ُوْ وا ] (ع اِ) سبزی و گیاهی است که بزمین میچسبد برنگ گرگ . یکی آن حوائة است . (اقرب الموارد).
حواء. [ ح َ و و ] (اِخ ) مادر آدمیان . (منتهی الارب ). و بفارسی بلده گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به حوا شود.
حواء. [ ح َو وا ] (اِخ ) نام صورتی از صور فلکیة از ناحیه ٔ شمالی و آنرا بر صورت مردی مارافسای توهم کرده اند. ماری به دست گرفته و آن بیست وچ...
ننه حوا. [ ن َ ن َ / ن ِ ح َوْ وا ] (اِخ ) در تداول ، حوا. مادر آدمیان . مقابل باباآدم . رجوع به حوا شود. || (اِ مرکب ) در گیاه شناسی ، نام گیاه...
حوا و حیه . [ ح َوْ وا وَ ح َی ْ ی َ / ی ِ ] (ترکیب عطفی ) (اصطلاح هیأت ) دو صورت از صور شمالی فلک است درهم پیوسته یکی حوا و دیگری راحیه خ...
دو نفر بودن
این واژه عربی است و پارسی آن این واژه هاست: وایو vãyo (سنسکریت، اوستایی: وَیو)، آنیلا (سنسکریت: اَنیلَ)
« قبلی صفحه ۱ از ۵ ۲ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.