حوادث . [ ح َ دِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حادثه . (منتهی الارب ). پیش آمدها. سختیها و بلاهای زمانه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بلا وحادثه و ماجرا و عارضه . (ناظم الاطباء)
: از علم سپر کن که بر حوادث
از علم قویتر سپر نباشد.
ناصرخسرو.
حوادث از فلک و روزگار نیست عجب
فلک همیشه چنین بود و روزگار چنین .
معزی .
بزیر سنگ حوادث فتاده را چه طریق
جز آنقدر که بپهلو چو مار برگردد.
سعدی .
بحوادث متفرق نشوند اهل بهشت
طفل باشد که ببانگ جرسی برخیزد.
سعدی .
-
حوادث الدهر ؛ سختیها و بلاهای زمانه . (ناظم الاطباء).
- حوادث روزگار؛ ریب المنون . بلاهای زمانه . || سرگذشت . (ناظم الاطباء).
-
حوادث نگار ؛ خبرنگار. واقعه نگار.