اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حور

نویسه گردانی: ḤWR
حور. [ح َ ] (ع اِ) نقصان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). کمی . قلت . مقابل کور: اعوذ باﷲ من الحور بعد الکور. || ماتحت پیچ دستار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پاسخ . جواب . || تگ وعمق . (منتهی الارب ). قعر و عمق . (اقرب الموارد). || ما اصبت حوراً؛ نرسیدم بچیزی . || هو بعیدالحور؛ او دانا و عاقل است . || بازگشت . || (مص ) بازگشتن . || کاستن و کم گردیدن . || گشادن پیچ دستار را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). باز کردن عمامه . (تاج المصادر بیهقی ). || سرگشته شدن . (منتهی الارب ). متحیر شدن . (اقرب الموارد). || شستن وسپید کردن جامه را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
چشمه ٔ هور. [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آفتاب . (ناظم الاطباء). کنایه از خورشید و نور آن . چشمه ٔ نور : نور گیتی فروز و چش...
دامان هور. (اِخ ) از شهرهای مصر. دارای 48هزار سکنه .
گنبد هور و ماه . [ گُم ْ ب َ دِ رُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است : پدر بر پدر شهریارست شاه بنازد بدو گنبد هور و ماه . فردوسی .رجو...
هوور/تون یا تونه نام چند نوع ماهی بزرگ اقیانوسی از خانواده تون‌ماهیان (به انگلیسی: Scombridea) است. این نوع ماهی سریع شنا می کند و سرعت حرکت آن به ۷۰ ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.