حور
نویسه گردانی:
ḤWR
حور. [ ح َ وَ ] (ع اِ) پوستهای سرخ که سله را دوری گیرند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). یکی آن حورة است . پوست سرخ رنگ کرده شده . (منتهی الارب ). || چوبی است که بفارسی سپیدار گویند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || درختی است که عامه آنرا حَوْر بسکون واو خوانند. || ستاره ٔ حَوَم از بنات النعش صغری . ستاره ٔ سوم از بنات النعش کبری چسبیده به نعش . (اقرب الموارد). || گاو. (منتهی الارب ). گاو برای سپیدی آن . (اقرب الموارد). ج ، احوار. || گیاهی است . || چیزی است که از رصاص محرق سازند و زنان بر رومالند. (منتهی الارب ). سفیداب . (یادداشت بخط مؤلف ). || (مص ) سپیدی سخت سپید و سیاهی سخت سیاه شدن چشم را. || گرد و مدور بودن سیاهه ٔ چشم و باریک بودن پلکها و سپید بودن گرداگرد آن یا سپیدی و سیاهی چشم سخت سفید و سیاه بودن یا سخت سپید بودن بدن یا تمام سیاه بودن چشم ، چنانکه چشم آهو است . احور نعت مذکر و حوراء نعت مؤنث است از آن . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
چشمه ٔ هور. [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آفتاب . (ناظم الاطباء). کنایه از خورشید و نور آن . چشمه ٔ نور : نور گیتی فروز و چش...
دامان هور. (اِخ ) از شهرهای مصر. دارای 48هزار سکنه .
گنبد هور و ماه . [ گُم ْ ب َ دِ رُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است : پدر بر پدر شهریارست شاه بنازد بدو گنبد هور و ماه . فردوسی .رجو...
هوور/تون یا تونه نام چند نوع ماهی بزرگ اقیانوسی از خانواده تونماهیان (به انگلیسی: Scombridea) است. این نوع ماهی سریع شنا می کند و سرعت حرکت آن به ۷۰ ...