اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حور

نویسه گردانی: ḤWR
حور. (اِخ ) دهی است از بخش نمین شهرستان اردبیل . ناحیه ای است واقع در جلگه . معتدل و دارای 1773 تن سکنه میباشد. از رودخانه ٔسقرچی و چشمه مشروب میشود. محصولاتش غلات و حبوبات . اهالی به کشاورزی و گله داری گذران می کنند. صنایع دستی آن قالی بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
هور. (ع مص ) تهمت نهادن بر کسی در کاری . (منتهی الارب ). هَور. رجوع به هَور شود.
هور. (اِ) نامی است از نامهای آفتاب . (برهان ). خور. خورشید. شمس . شارق .ذکاء. شید. بیضا. سور (سانسکریت ). مهر : خداوند ماه و خداوند هورخداوند روز و...
هور. (اِخ ) نام یکی از نجبای معاصر با بهرام گور. (ولف ) : یکی نامه بنوشت بهروز هوربه نزد شهنشاه بهرام گور.فردوسی .
هور. [ هََ وَ ] (اِخ ) دهی است از بخش دهلران شهرستان ایلام . دارای 180 تن سکنه ، آب آن از چشمه ها و محصول عمده اش غله و لبنیات و پشم است...
هوور. [ هو وِ ] (اِخ ) ۞ هربرت کلارک . (1874-1964 م .). نام رئیس جمهور اتازونی از سال 1929 تا 1933 م .
هوور یا ماهی تن یکی از پرطرفدارترین ماهی های جنوب است. هوور بسیار کم تیغ و غیر ازاردهنده است و گوشتی صورتی یا قرمز تیره دارد. دارای مقادیر بالای اسیده...
واژه ایست سریانی یا یونانی به معنای عالم برزخ . سرای موقتی پس از مرگ که پیش از دوزخ و بهشت باشد
هور موسی . [ رِ سا ] (اِخ ) نام مردابی به خوزستان .
هار و هور. [ رُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) در تداول عامه ، سخت گرسنه . در غایت گرسنگی . مشتاق طعام .
مُرداب[۱][۲]، مانداب یا هور به جایی در طبیعت می‌گویند که آب در آن مانده و گیاهان کوتاه بیشتر از جنس علف و نی بر آن روییده باشد. مانداب گونه‌ای تالاب ب...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.