اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حوضه

نویسه گردانی: ḤWḌH
حوضه . [ ح َ ض َ ] (ع اِ) عماری فیل وجز آن که بصورت حوض بسازند. (آنندراج ) :
نشیننده ٔ حوضه ٔآبگیر
پلی کز حجابی ندارد گزیر.

نظامی (از آنندراج ).


حوضه ای ساخته ز سنگ رخام
حوض کوثر بدو نوشته غلام .

نظامی .


چو زد کوزه بر حوضه ٔ سنگ بست
سفالین بد آن کوزه حالی شکست .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۳ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
محدوده. ناحیه. منطقه. موضوع، مکان یا زمان دارای حدود مشخص.
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: هیته hita (اوستایی)، هیتو hitu (اوستایی)، مریاد maryâd (سنسکریت: maryâdâ)، سهمان sahmân (پهلوی)**** فانکو ...
حوزه /ho[w]ze/ معنی ۱. ناحیه؛ محدوده؛ قلمرو. ۲. = حوزۀ علمیه ⟨حوزۀ علمیه: محل آموزش علوم اسلامی: حوزۀ علمیهٴ قم). فرهنگ فارسی عمید. //////////////////...
حوزة. [ ح َ زَ ] (ع اِ) ناحیه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).ناحیت . (مهذب الاسماء). || مرکز. مجتمع.- حوزةالملک ؛ دارالملک . پای تخت . بیضه ٔ...
هوذة. [ هََ ذَ ] (ع اِ) سنگخواره . اسفهرود. قطا. سنگخوار. (منتهی الارب ). کبوتر. (مهذب الاسماء). || معرفةً جانوری است . ج ، هوذ. (منتهی الارب )...
هوذة.[ هََ ذَ ] (اِخ ) ابن خلیفه ابوالاشهب . تابعی است .
هوذة. [ هََ ذَ ] (اِخ ) ابن علی حنفی ، ملقب به ذوالتاج . والی ثمامة ابی اثال رئیس همامه بود به زمان رسول (ص ) و رسول علیه السلام بدو نامه...
department
دانشگاه عالی آیین پژوهی
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.