اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حوی

نویسه گردانی: ḤWY
حوی . [ ح َ وی ی ] (ع اِ) مالک بعد استحقاق . || حوض خرد و کوچک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || چیزی مستدیر و پیمان . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
های و هوی . [ ی ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ صوت مرکب )های هوی . هایاهوی . شور و غوغای اهل طرب : خوشا هایی ز حق وز بنده هویی میان بنده و حق های و...
هوی و های . [ ی ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ صوت مرکب ) های و هوی . جار و جنجال . مشغله . بانگ و فریاد. هلانوش . هیابانگ .
هوی و هوس . [ هََ وا وُ هََ وَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) میل و خواهش نفس : حقیقت سرایی ست آراسته هوی و هوس گرد برخاسته . سعدی .رضا و ورع نیک...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.