حیاء
نویسه گردانی:
ḤYAʼ
حیاء. [ ح َ ] (ع اِ) توبه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شرم . (منتهی الارب ). || حشمت . (از اقرب الموارد). جرجانی گوید: گرفتگی نفس است از چیزی و ترک آن چیز از ترس سرزنش . (اقرب الموارد). و آن بردو نوع است نفسانی و ایمانی . و حیاء نفسانی شرمی است که خداوند آنرا در همه ٔ نفوس آورده است مانند شرم از کشف عورت و جماع بین مردم . و حیاء ایمانی شرمی است که مؤمن را از ارتکاب معاصی از ترس خدا بازمیدارد. (تعریفات جرجانی ص 65). و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود. || فرج شتر ماده و رحم آن . (منتهی الارب ). فرج اشتر. (مهذب الاسماء). || فرج گوسفند ماده و ددگان ماده و گاهی با الف مقصوره آید. (منتهی الارب ). ج ، احیاء و احییه و حی . || باران . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به حیا شود. || (مص ) زیستن . (منتهی الارب ). رجوع به حیاة شود. || هویدا گردیدن راه . || شرم داشتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
با شرم، کسی که بی چشم و رو نیست. (فرهنگ بزرگ سخن). همتای پارسی این ترکیب عربی، این است: آزرمیک ãzarmik (پهلوی)*** فانکو آدینات 09163657861