اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حیات

نویسه گردانی: ḤYAT
حیات . [ ح َ ] (ع اِمص ) عمر. زیست . زندگی . مقابل ِ ممات . زندگانی . (آنندراج ) :
کی باشدت نجات ز صفرای روزگار
تاباشدت حیات ز خضرای آسمان .

خاقانی .


و جاودانی و دوباره از صفات اوست و با لفظ دادن و یافتن مستعمل . (آنندراج ) :
از داغ تازگی جگر پاره پاره یافت
از آفتاب صبح حیات دوباره یافت .

صائب .


- آب حیات :
شنیده ای که سکندر برفت تا ظلمات
بچند محنت و خورد آنکه خورد آب حیات .

سعدی .


- حیات بخش ؛ : آب و هوایش حیاتبخش هر طبیعت و مزاج . (محاسن اصفهان ).
- حیات بخشیدن ؛ جان دادن . زندگانی بخشیدن :
اگرم حیات بخشی و گرم هلاک خواهی
سر بندگی بخدمت بنهم که پادشاهی .

سعدی .


- حیات داشتن ؛ زنده بودن .
- حیات سپردن ؛ جان سپردن . و این خالی از غرابت نیست . (آنندراج ) :
چون شمع اگر شام گرفتیم حیاتی
ناظم بصد افسوس سحرگاه سپردیم .

ناظم هروی (از آنندراج ).


|| (مص ) زیستن . (غیاث ) (آنندراج ). || (اِ) شرح حال . ترجمه . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به حیاة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
هیاط و میاط. [ طُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) اضطراب و رفت و آمد. هم فی هیاط ومیاط؛ أی اضطراب و مجی ٔ و ذهاب . (اقرب الموارد).- عام هیاط میاط...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
حرف شکل و هیأت . [ ح َ ف ِ ش َ / ش ِ ل ُ هََ / هَِ ءَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شمس قیس چنین آورده است . رجوع به حرف تشبیه شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.