اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خاتون

نویسه گردانی: ḴATWN
خاتون . (اِخ ) مادر طغشاده و زن بیدون بخاراخداة بود. چون پسر شیرخواره ٔ او پادشاه شد با عبیداﷲ زیاد که در سال 53 هَ . ق . از جانب معاویه بحکومت خراسان منصوب شده بود جنگید و شکست خورد، سپس باتقدیم هدایائی به او با وی صلح کرد. (از عیون الاخبار ج 1 ص 132) (شرح احوال رودکی سعید نفیسی ج 1 ص 223).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه
خاتون بان . (اِخ ) دهی است از دهستان ای تیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد در 12 هزارگزی شمال خاوری نورآباد و 3 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ خرم ...
خاتون باغ . (اِخ ) دهی است از دهستان شهر ویران بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد در 13 هزارگزی شمال خاوری مهاباد و 6 هزارگزی خاور شوسه ٔ مهاباد بمی...
خاتون خاص . (اِخ ) دهی است از دهستان آختاچی بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد واقع در 230 هزارگزی خاور مهاباد و 18 هزارگزی باختر شوسه ٔ بوکان بمیاند...
خاتون دیه . (اِخ ) دهی است در پنج فرسنگی سنقر آباد واقع شده است . (نزهةالقلوب ج 3 ص 173).
حاجی خاتون . ۞ (اِخ ) چهارمین زن اولجایتو سلطان خواهر امیرعلی و مادر ابوسعید. او در کارهای سلطنت مداخله میکردو آنگاه که سلطنت ارپاگاون ه...
اروک خاتون . [ ] (اِخ ) مادر اولجایتو سلطان محمد خدابنده .(از سعدی تا جامی تألیف برون ترجمه ٔ حکمت ص 49).
اشیل خاتون . [ ] (اِخ ) اشل خاتون . دختر امیرقنیمور ۞ بود که غازان خان در یوزاقاچ او را بسال 695 هَ . ق . بزنی گرفت ... رجوع به تاریخ غازان...
ابن خاتون . [ اِ ن ُ ] (اِخ ) چند تن از یک خاندان باین کنیت معروفند و در امل الاَّمل ترجمه ٔ هر یک بتفصیل آمده است . جد این خاندان مردی خات...
اردک خاتون . [ ] (اِخ ) مادر اولجایتو سلطان . رجوع بحبط ج 2 ص 45 شود.
ارده خاتون . [ اَ دَ ] (اِخ ) بنت ترمشیرین خان و مادرزن امیرحسین معاصر امیرتیمور. رجوع به حبط ج 2 ص 129 شود.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۱۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.