اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خار و خس

نویسه گردانی: ḴAR W ḴS
خار و خس . [ رُ خ َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) قصد از ایندو لفظ نوع مخصوصی از نباتات نیست بلکه مقصود از هر گیاهی که دارای خار و خس باشد و مردم را اذیت کند و از کار باز دارد. واضح است که در طرف مشرق نباتات خاردار در زمین بسیارند. (قاموس کتاب مقدس ). خار و خرده ٔ کاه . خار و خاشاک :
خار و خس بفکن از این شهره درخت ایرا
کز خس و خارنیابی مزه جز خارش .

ناصرخسرو.


نیک بنگر بروزنامه ٔ خویش
در مپیمای خار و خس بجراب .

ناصرخسرو.


دام درافکند مشعبدوار
پس بپوشد بخار و خس دامش .

خاقانی .


سنگ اندر بر بسی دویدیم چو آب
بار همه خار و خس کشیدیم چو آب
آخر به وطن نیارمیدیم چو آب
رفتیم و ز پس باز ندیدیم چو آب .

خاقانی .


ور جهانی پرشود از خار و خس
آتشی محوش کند در یک نفس ۞ .

مولوی .


گهی خار و خس در ره انداختی
گهی ماکیان در چه انداختی .

سعدی (بوستان ).


در زمین آنکه خار و خس بگذاشت
تخم در وی کجا تواند کاشت .

اوحدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
خس و خار. [ خ َ س ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) خس و خاشاک ، آشغال . || تیغ. خار. شوک : وین گل و لاله ٔ خاکی که همی رویدبا گل دانش پیشت خس...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.