گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خاری نویسه گردانی: ḴARY خاری . (اِخ ) تخلص شاعری که اصلاً اصفهانی و مسکنش سمنان بود این بیت از اوست :نام لیلی به سر تربت مجنون مبریدبگذارید که بیچاره قراری گیرد.(از قاموس الاعلام ترکی ج 3 ص 2011). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۶۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه واژه معنی باده خواری باده خواری . [ دَ / دِ خوا / خا ] (حامص مرکب ) عمل باده خوار. می خوردن . شراب خوری . می گساری . خواری پسند خواری پسند. [ خوا / خا پ َ س َ ] (نف مرکب ) قبول کننده ٔ خواری . کنایه از مردم پست و دون . چینه خواری چینه خواری . [ ن َ / ن ِ خوا / خا ] (حامص مرکب ) عمل چینه خوار. دانه خواری . دانه خوارگی . حرام خواری حرام خواری . [ ح َ خوا / خا ] (حامص مرکب ) عمل حرام خوار. عمل حرام خوردن : روبهان از حرام خواری گرگ کآفتی بود سهمناک و بزرگ . نظامی (هفت پیک... خواری پسندی خواری پسندی . [ خوا / خا پ َ س َ ] (حامص مرکب ) پستی . دون صفتی . (یادداشت مؤلف ). خواری بردن خواری بردن . [ خوا / خا ب ُ دَ ] (مص مرکب ) تحمل خواری کردن . قبول پستی کردن . (یادداشت مؤلف ) : یکی را چو من دل بدست کسی گرو بود و می برد... اندوه خواری اندوه خواری . [ اَ ه ْ خوا/ خا ] (حامص مرکب ) غم خواری . (از یادداشت مؤلف ). خواری دادن خواری دادن . [ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) استحقار. استخفاف . خفت دادن . سب» کردن کسی . (یادداشت مؤلف ). خواری دیدن خواری دیدن . [ خوا / خا دی دَ ] (مص مرکب ) پستی کشیدن . قبول حقارت کردن . خواری کردن خواری کردن . [ خوا / خا ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از دشنام دادن . || زیانکاری کردن . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). || تحقیر کردن . استحقار.... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۶ ۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود