اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خاصان

نویسه گردانی: ḴAṢAN
خاصان . [ خاص ْ صا ] (اِ) جمع فارسی خاص که ضد عام است :
همت خاصان و دل عامیان .

نظامی .


که خاصان در این ره فرس رانده اند
بلا احصی از تک فرو مانده اند.

سعدی (از آنندراج ).


چرا نزدیکترنیائی تا بحلقه ٔ خاصانت در آرد و از بندگان مخلصت شمارد. (گلستان سعدی ). شنیدم که سحرگاهی با تنی چند از خاصان ببالین قاضی فراز آمد. (گلستان سعدی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
خاسان . (اِخ ) خاستان . (تاریخ سیستان ص 339). رجوع به کلمه ٔ خاستان و خاست شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.