اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خاک بودن

نویسه گردانی: ḴAK BWDN
خاک بودن . [ دَ ] (مص مرکب ) خویشتن را هیچ و ناچیز پنداشتن . (آنندراج ). افتادگی کردن و متواضع بودن . (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری ) :
ز مادر هم از تخم ضحاک بود
سرسر کشان پیش او خاک بود.

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
خاک در بودن . [ک ِ دَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از مقیم شدن در جائی .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.