اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خاک دامنگیر

نویسه گردانی: ḴAK DʼMNGYR
خاک دامنگیر. [ ک ِ م َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گلی که پای رونده در آن بند شود و چون خشک شود سخت گردد. (آنندراج ) :
می توان از خاک دامنگیر راه سیل بست
خاک کوی دوست راه بد بچشم تر کشید.

مخلص کاشی (از آنندراج ).


از طلسم دهر آزادی تجرد میدهد
چاره عریانی بود این خاک دامنگیر را.

سلیم (از آنندراج ).


|| جائی که در آنجا مسافر بیجهتی و بی تقریبی بماند و پای رفتن نداشته باشد. (از آنندراج ) :
سیل نتواند گذشت از خاک دامنگیر من
با خرابیهای ظاهر دل نشین افتاده ام .

صائب (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.