اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خاکریز

نویسه گردانی: ḴAKRYZ
خاکریز. (نف مرکب ، اِ مرکب ) ریزنده ٔ خاک . مرادف خاک انداز. || بمعنی اول سوراخ دیوار قلعه که برای دفع دشمنان سازند. (آنندراج ) :
شد از برج تا خاکریز حصار
ز هندی چو گشتی بقیر استوار.

عبدالقادر تونی (از آنندراج ).


زحل کرده در خاکریزش نگاه
ز خورشیدش افتاد از سر کلاه .

قاسم گنابادی (از آنندراج ).


|| جائی که خاکروبه اندازند:
مقامی نیست غمهای جهان را جز دل خصمش
که کرد از خاکریز شهر چون جائی شود ویران .

؟ (از آنندراج ).


- خاکریز خندق ؛ طرف برجسته ٔ خندق که خاکهای برکنده ٔ از خندق را در آن گرد کرده اند. آن سوی خندق که خاک کنده بدانجا برهم انباشته شود.
- خاک ریز کردن دروازه ؛ از درون سوی انباشتن آن بخاک بسیار.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
خاک ریز. (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه ٔبخش مرکزی شهرستان زنجان واقع در 27 هزارگزی جنوب زنجان و 3 هزارگزی راه عمومی . ناحیه ای است کوهس...
خاک ریز. (اِخ ) دهی است از دهستان مغان بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع در 35 هزارگزی شمالی گرمی و یک هزارگزی شوسه پیله سوار اصلاندوز. ناحیه...
خاک ریز. (اِخ ) دهی است از دهستان افشار بخش اسدآباد شهرستان همدان . واقع در 3 هزارگزی باختر قصبه ٔ اسدآباد و کنار راه فرعی اسدآباد به آجین . ن...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.