خاک غربت . [ ک ِ غ ُ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مقابل خاک وطن . منزل مسافران . (آنندراج )
: خاک غربت نیست دامنگیر سستی بند پاست
سخت این زنجیر بر پایم گرانی می کند.
دانش (از آنندراج ).
گر بود چشم تری گرد کدورت توتیاست
خاک شورانگیز غربت سرمه ٔ چشم من است .
اسیر(از آنندراج ).
خاک غربت بود آئینه ٔ ارباب سخن .
صائب (از آنندراج ).
از سفر روشن کند سالک چراغ معرفت
لعل را در دیده باشد خاک غربت توتیا.
شفیع اثر (از آنندراج ).