اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خاک مال

نویسه گردانی: ḴAK MAL
خاک مال . (اِمص مرکب ) مالیدن با خاک . || کنایه از ذلیل و خوار و با لفظ «کردن » و «دادن » و «خوردن » مستعمل است . (آنندراج ) :
چنان چست و چابک نهد دست و پا
که نعلش دهد خاک مال هوا
وز آن میخورد سایه این خاک مال
که یکجای باشد قرارش محال .

ظهوری (از آنندراج ).


کی بمردن آسمان از خاکمالم بگذرد
بالم از پرواز چون ماند پر تیرم کند.

صائب (از آنندراج ).


بر گوهرم غبار یتیمی فزون شود
چندانکه چرخ بیش دهد خاک مال من .

صائب (از آنندراج ).


صبح نشاط ما شده با شام غم یکی
ناخورده خاک مال زمین آسمان ما.

منیر (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
خاک مال شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مطاوعه ٔ خاک مال کردن .
خاک مال کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بر زمین آوردن پهلوان را. (غیاث اللغات ). || شستن با مالیدن خاک و آب با هم بچیزی . || تطهیر: ولوغ کل...
خاک مال دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) خواری دادن . رجوع به خاک مال شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.