اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خاک نشین

نویسه گردانی: ḴAK NŠYN
خاک نشین . [ ن ِ ] (نف مرکب ) نشیننده بر خاک . مجازاً متواضع و منکسر و خاکسار و خلیق . (آنندراج ) :
با خاک نشینان بنشین تا گویند
هر چیز سبک تر است بالا باشد.

خاقانی .


|| مرده چونکه در خاک کنندش :
ای دو جهان زیرزمین از چه ای
خاک نه ای ، خاک نشین از چه ای ؟

نظامی .


|| (اصطلاح تصوف ) واصل :
نه در اختر حرکت بود و نه در قطب سکون
گر نبودی بزمین خاک نشینانی چند.

حاجی ملاهادی سبزواری .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
خاک نشین شدن . [ ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بدبخت شدن . ناچیز و فقیر شدن .
خاک نشین کردن . [ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بدبخت کردن . ناچیز و فقیر کردن .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.