خاک نشین . [ ن ِ ] (نف مرکب ) نشیننده بر خاک . مجازاً متواضع و منکسر و خاکسار و خلیق . (آنندراج )
: با خاک نشینان بنشین تا گویند
هر چیز سبک تر است بالا باشد.
خاقانی .
|| مرده چونکه در خاک کنندش
: ای دو جهان زیرزمین از چه ای
خاک نه ای ، خاک نشین از چه ای ؟
نظامی .
|| (اصطلاح تصوف ) واصل
: نه در اختر حرکت بود و نه در قطب سکون
گر نبودی بزمین خاک نشینانی چند.
حاجی ملاهادی سبزواری .