اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خاله

نویسه گردانی: ḴALH
خاله . [ ل َ ] (اِخ ) شمس الدین محمدبن مؤید حدادی معروف به خاله . یکی از شعرای پارسی گوست و عوفی چنین آورد: شمس الدین محمدبن مؤید حدادی معروف به خاله که هاله ؛ یعنی خرمن ماه گدای ضمیر اوست و عطارد چون سنبله خوشه چین کشت زار لطایف او، در کمال لطف طبع و جمال فضل و حسن معاشرت و لطف منادمت عدیم المثل ، وقتی مرصاحب اجل را هجوی گفته :
دوش دیدم صاحب پردخل خرج انگیز را
آتشی بر سر چو شمع و تافته دل چون سراج
گفتم ای دستور گردون مرتبت در ملک شاه
تا بداری همچو بخت و سرفرازی همچو تاج
این تفکر چیست گفتازشت باشد ای جوان معجزی در عهد ما با ملک وانگه بی خراج . (از لباب الالباب عوفی چ سعید نفیسی ص 514). ۞
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
مشته خاله . و یا " مشده خاله"، ("م" با آوای زبر )، (مازنی -عامیانه )، خانم . مازندرانیها هنگامیکه نام زنی را نمیدانند و میخواهند او را با اح...
خاله بازه . [ ل ِ زِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خورخوره ٔ بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج . واقع در 40 هزارگزی باختر دیواندره بین عزیزآباد و گاوک...
گالش خاله . [ ل ِ ل َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان مرکزی بخش لنگرود شهرستان لاهیجان ، واقع در8 هزاروپانصدگزی خاور لنگرود و 3هزارگزی راه فرعی ...
هنده خاله . [ هَِ دِ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان فومن . دارای 2373 تن سکنه ، آب آن از رودخانه ٔ پسیخان و محصول عمده اش برنج ،...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
خاله زاده . [ ل َ / ل ِ دَ / دِ ] (اِ مرکب ، ن مف مرکب ) پسرخاله . دختر خاله . خاله زا (به اصطلاح اهل گیلان ) : فرعون تو را میخواهد به بدل قبط...
راست خاله . [ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) رودخانه ای است که ببحر خزر میریزد و محل صید ماهی می باشد. کیهان گوید: رودهایی که از تولم گذشته وارد مرداب ...
خاله بی بی . [ ل ِ ] (اِخ ) نام آشی است از آش های آرد که در آن برنج نیز کنند. (برهان قاطع) (آنندراج ). آشی که کمینه تر آشهاست . (شرفنامه ٔ م...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.