خالی ماندن
نویسه گردانی:
ḴALY MANDN
خالی ماندن . [ دَ ] (مص مرکب ) تهی ماندن از. || بی اهل ومردم شدن . بی ساکن شدن . چون : بلاد از مردم خالی ماند.شغر. (منتهی الارب ). || خالی نماندن ؛ از عهده ٔ کاری برآمدن : خدمتکار اگرچه فرومایه باشد از دفع مضرتی ... خالی نماند. (کلیله و دمنه ).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.